نگاهی به گذشته و حال بحران سیاسی و انسانی در جمهوری آفریقای مرکزی
جمهوری آفریقای مرکزی شهرت جهانیاش را مدیون ناآرامیهای سیاسی و جنگهای فرقهای داخلی است. این کشور ثروتمند اما فقیر به دلایل تاریخی، چه پیش از اشغال فرانسویها و چه پس از آن، با مشکلات پیچیدۀ سیاسی و امنیتی مواجه بوده است. جمهوری آفریقای مرکزی سرشار از معادن طبیعی مانند طلا، اورانیوم و الماس است، اما بهدلیل بیثباتی سیاسی و جنگهای داخلی در فهرست فقیرترین کشورهای آفریقا قرار دارد. این کشور بیش از پنج میلیون نفر جمعیت دارد که بیش از نیمی از آن را مسیحیان تشکیل میدهند و اکثر آنها نیز پروتستان هستند. حدود ۱۵ درصد جمعیت این کشور را مسلمانان تشکیل میدهند که اکثراً از فقه مالکی پیروی میکنند. پیروان مذاهب بومی و باستانی نیز جمعیتی در همین حدود دارند. جمهوری آفریقای مرکزی مأوی و مسکن قبایل معروف منطقۀ ساحل قارۀ آفریقا مانند بایا، باندا، مانجیا، سارا، مابون، مباکا و یاکوماست که هیچکدام اکثریت مطلق را از نظر جمعیتی ندارند.
گذشتۀ آفریقای مرکزی
جمهوری آفریقای مرکزی در گذشته به «اوبانگی» معروف بوده است. علت این نام، همسایگی این کشور با رودخانۀ هزار و صد کیلومتری «اوبانگی» است. در قرن نوزدهم با تسلط استعمار فرانسه، این کشور با سیزده کشور دیگر آفریقایی مجموعاً عنوان «آفریقای سیاه فرانسه» را به خود گرفت. همچنین بین سالهای ۱۸۹۱ تا ۱۹۱۰ میلادی آفریقای مرکزی «کنگوی فرانسه» نامیده میشد. در جریان مبارزات استقلالطلبانۀ مردم این کشور، باتوجه به قرارگرفتن آن در مرکز آفریقا، نام «آفریقای مرکزی» بر آن نهاده شد. آفریقای مرکزی پس از بهدست آوردن استقلال به «جمهوری آفریقای مرکزی» موسوم گشت که نام رسمی و بینالمللی آن نیز هست. از ۱۸۸۰ تا ۱۹۶۰میلادی که آفریقای مرکزی از مستعمرههای فرانسه بوده، استعمارگران برای استعمار و استثمار این کشور قبیلهنشین از قبایل خاصی که عمدتا اهل جنوب بودهاند، حمایت کردهاند. «بانگی»، پایتخت جمهوری آفریقای مرکزی و بزرگترین شهر این کشور در جنوب واقع شده است. بنیانگذار این شهر فرانسویها هستند که از آن بهعنوان پایگاه مرزی استفاده میکردهاند.
پس از استقلال آفریقای مرکزی، همکاران و اعضای دولت دستنشاندۀ فرانسویهای استعمارگر بر اریکۀ قدرت نشستند. نخستین رئیسجمهور، دیوید داکو/ David Dacko پیش از استقلال کامل آفریقای مرکزی عهدهدار مناصب مهمی مانند وزارت کشور، اقتصاد و تجارت، دامداری و مراتع بود و به عضویت مجلس محلی درآمده بود. پس از دو سال خودمختاری، سیزدهم اوت ۱۹۶۰ جمهوری آفریقای مرکزی از فرانسه استقلال یافت و دیوید داکو تا پایان همان سال بهعنوان رئیسجمهور موقت تعیین شد. او سپس با حمایت کامل فرانسه رئیسجمهور کشورش شد. چهار سال بعد او بار دیگر به ریاستجمهوری رسید، آن هم در انتخاباتی بدون رقیب! یک سال بعد، ژنرال ژن بوکاسا که از خویشاوندان دیوید داکو بود، دست به کودتا زد و خودش را همهکارۀ آفریقای مرکزی معرفی کرد. بوکاسا بعداً دیوید داکو را از حصر خانگی بیرون آورد و مشاور خود قرار داد. بوکاسا در سپتامبر ۱۹۷۶ با معمر القذافی دیدار و اعلام کرد مسلمان شده است، اما یک ماه بعد، زمانیکه از دریافت کمک مالی از لیبی ناامید شد، اعلام کرد از اسلام برگشته و مسیحی کاتولیک است؛ گویا ادعای مسلمان شدنش یک تاکتیک و حیله بود. او در همین ایام اسم کشورش را به «امپراتوری آفریقای مرکزی» تغییر داد و خودش را امپراتور کشورش معرفی کرد. سه سال بعد از آنکه ژنرال بوکاسا خودش را رئیسجمهور مادامالعمرِ آفریقای مرکزی قرارداد، در سپتامبر ۱۹۷۹م با کودتای دیوید داکو که حمایت فرانسه را با خود داشت، معزول شد. دو سال بعد ژنرال اندره کلینگبا (Andre Kolingba) برای تصاحب قدرت بختآزمایی کرد و به حکومت داکو پایان داد. کلینگبا یک دولت نظامی را حاکم کشورش کرد.
عموماً رؤسای جمهور جمهوری آفریقای مرکزی یا با کودتاهای نظامی یا با یورش شورشیان مجبور به ترک صندلی ریاست شدهاند. از ۱۹۶۰ تاکنون مجموعاً ۲۸ سال قدرت در دست ارتش بوده و سایر رؤسای جمهور نیز اکثراً پیشینۀ نظامی داشتهاند. پس از برگزاری چندین انتخابات ریاستجمهوری ناموفق در سال ۱۹۹۲ که از سوی دیوان عالی ابطال شدند، یک انتخابات موفق و مورد تأیید جامعۀ جهانی در ۱۹۹۳ برگزار شد. در این انتخابات «آنژ ـ فلیکس پاتاسه» که متولد شمال غرب جمهوری آفریقای مرکزی بود، برندۀ انتخابات اعلام شد. پدر پاتاسه از سربازان ارتش فرانسه در جنگ جهانی دوم بود که بعداً به کارمندی در دولت دستنشاندۀ فرانسه در آفریقای مرکزی گمارده شد. پاتاسه در انتخابات بعدی هم پیروز شد، ولی حکومتش در ۲۰۰۳ به دست شورشیان و به رهبری سرتیپ «فرانسوا بوزیزه» پایان یافت. بوزیزه که به حکومت دهسالۀ پاتاسه پایان داده بود، توانست ده سال سکاندار کشورش بشود. در ژانویه ۲۰۱۱ که انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد، بوزیزه بار دیگر رئیسجمهور شد، اما همراه با سَیلی از اتهامات تقلب.
آغاز تنشهای فرقهای
مسیحیان و مسلمانان بهعنوان دو گروه اجتماعی عمده در آفریقای مرکزی از دیرباز باهم زندگی کردهاند. باوجود برخی تنشهای محدود، در مجموع، اختلافات در این کشور رنگوبوی مذهبی نداشته است. در این میان قبایلی که در طول این دوران به حاشیه رانده شده بودند و عمدتاً در شمال کشور زندگی میکردند، احساس تبعیض نمودند. قدرت مرکزی نیز بین نظامیان و سیاستمدارهایی با عقبۀ نظامی دست به دست شد؛ اما برخی همچنان احساس کردند سرشان بیکلاه مانده است.
همین پسزمینه بهعلاوۀ اتهام تقلب گسترده در انتخابات و البته دخالتهای خارجی باعث شد آرامش از جمهوری آفریقای مرکزی رخت بربندد. از سال ۲۰۰۹ گروههای مختلف شورشهایی را آغاز کردند. نهایتاً پنج گروه مهم شبهنظامی که بعضاً در جنگهای داخلی نیز دخالت داشتند، در ۲۰۱۲ ائتلافی به نام سِلِکا /Seleka تشکیل دادند. این ائتلاف اگرچه صبغۀ مذهبی نداشت و از شعارهای مذهبی پرهیز میکرد، اما اکثریت در آن با مسلمانان بود. مخالفان سیاسی سِلِکا مدعی شدند جنگجویانی از چاد و سودان در صفوف سلکا حضور دارند. همین اتهامات را گروهی از تندروهای مسیحی برای تشکیل ائتلافی به نام «ضد ساطور یا ضد خشونت/ Anti-balaka» بهانه قراردادند و به حملات تلافیجویانه علیه مسلمانان روی آوردند. بیشتر رهبران و فرماندهان این ائتلاف اعضای ارتش جمهوری آفریقای مرکزی بودند که پس از پیشروی سلِکا از پستهای خود فرار کرده بودند. این گروه در ۲۰۱۵ از سوی سازمان عفو بینالملل متهم شد که بسیاری از مسلمانان را مجبور به پذیرش آئین مسیحیت کرده است. «سلکا» نیز متهم به غارت بعضی روستاها، کشتن مسیحیان و هواداران رئیسجمهور برکنارشده، فرانسوا بوزیزه، شد. سلکا چند ماه پس از تصرف بانگی، پایتخت، رسماً منحل و خلع سلاح شد، اما نیروهای آن به جنگهای پراکنده در مناطق دوردست ادامه دادند.
نخستین رهبر مسلمان
نیروهای وابسته به سلکا در دسامبر ۲۰۱۲م. حملاتشان را علیه مواضع دولت مرکزی آغاز کردند و بهسرعت مناطق شمالی و مرکزی و سرانجام پایتخت جمهوری آفریقای مرکزی را به تصرف خود درآوردند. پس از تشدید درگیریها که منجر به قتل صدها مسلمان و مسیحی شد و نیمی از جمعیت بانگی را آواره کرد، توافقی برای آتشبس و صلح در ژانویه ۲۰۱۳ در پایتخت جمهوری گابُن صورت گرفت؛ براساس این توافق بوزیزه موظف شد نخستوزیرش را برکنار کند، یک حکومت وحدت ملی تشکیل بدهد، نخستوزیرش را از میان احزاب مخالف وابسته به سلکا برگزیند و انتخابات سراسری را طی یک سال برگزار کند. در مارس همان سال این توافق شکننده شکست خورد و رئیسجمهور وقت از سوی مخالفانش به فریبکاری متهم شد و سرانجام به کشور کامرون فرار کرد. در نتیجه میشل جوتودیا، یکی از رهبران اصلی سلکا خودش را رئیسجمهور معرفی کرد. «شورای موقت ملی» آفریقای مرکزی نیز ریاستجمهوری او را تأیید کرد. جوتودیا در اوت ۲۰۱۳ بهعنوان رئیسجمهور آفریقای مرکزی سوگند یاد کرد و بدین ترتیب برای نخستین بار یک مسلمان و شهروند مقیم شمال شرق آفریقای مرکزی به رهبری این کشور رسید. میشل جوتودیا تحت فشارهای منطقهای و بینالمللی و متهم شدن جدی سلکا به نقض حقوق بشر در سپتامبر ۲۰۱۳ رسماً انحلال «سلکا» را اعلام کرد. او در زمان حکومتش به «الجزیره» گفته بود که برخی از نیروهایش به دستورات او اهمیت نمیدهند و برخی از افراد که به نام سلکا روستاها را غارت میکنند و مردم را میکشند، مجرمان خطرناکی هستند که از زندان بانگی فرار کردهاند و اکنون با یونیفرم رسمی و تحت عنوان سلکا به جنایت مشغولند. میشل جوتودیا سرانجام دهم ژانویه ۲۰۱۴ تحت فشار دولتهای منطقه مجبور به استعفا و کنارهگیری از مقام خود شد.
حمام خون
با وجود استعفای میشل جوتودیا، درگیریهای فرقهای متوقف نشدند. برای کنترل اوضاع و مهار درگیریها اتحادیه آفریقا تعداد نیروهایش را به ۶ هزار، و فرانسه نیز تعداد سربازانش را به دو هزار نفر افزایش دادند، اما شهروندان عادی همچنان قربانی درگیریهای خونین بودند. شورای امنیت سازمان ملل در آوریل ۲۰۱۴ اعزام ۱۱۸۰۰ نیروی صلحبان را به اجماع آرا تصویب کرد. پس از حضور این نیروها امنیت نسبی به این کشور فقیر بازگشت، اما فرمانده صلحبانان سازمان ملل و برخی از سربازان آن با اتهامهای سنگینی مانند تجاوز جنسی به کودکان و قتل آنها مواجه شدند؛ امری که منجر به برکناری «بابکار گایی» و رسوایی صلحبانان شد.
براساس آمار سازمان ملل، جنگ داخلی اخیر باعث آوارگی ۶۰۰ هزار نفر در داخل کشور و مهاجرت ۵۰۰ هزار نفر به بیرون از کشور شده است. اگرچه آمار دقیقی از کشتههای طرفین گزارش نشده است، اما سازمانهای حقوق بشری آمار کشتهها را «هزاران» نفر اعلام کردند. فقط در آخرین ماه ۲۰۱۳ هزار نفر در جنگهای داخلی کشته شدند. بسیاری از روستاها تخریب و غارت شد و برخی هم مورد تجاوز قرار گرفتند.
تحولات سیاسی
اما در تحولات سیاسی، پس از استعفا و کنارهگیری میشل جوتودیا شورای موقت ملی آفریقای مرکزی خانم کاترین سامبا-پانزا را بهعنوان نخستین زن به ریاست جمهوری موقت این کشور منصوب کرد. پس از او در فوریه ۲۰۱۶ فاوستین-آرچانگه توادرا رئیسجمهور این کشور شد. او پیش از این متصدی پست نخستوزیری جمهوری آفریقای مرکزی بود.
در این میان، ائتلافی که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل میدادند سلاح به زمین نگذاشتهاند و بهعنوان «نیروهای سابق سلکا» شناخته میشوند. این گروهها شمال و شرق آفریقای مرکزی را در کنترل خود دارند و رقبای آنها عملاً زمامدار جنوب و غرب کشور هستند. نورالدین آدم، رهبر «جبهۀ تجدید حیات آفریقای مرکزی» انتخابات ۲۰۱۶ را تحریم کرد. او با وجود مخالفت برخی دیگر از رهبران سلکا در دسامبر ۲۰۱۵ از آفریقای مرکزی اعلام استقلال کرد و کشوری به نام جمهوری لوگون در شمال شرقی کشور با اکثریت مسلمان تأسیس کرد. رهبران جبهۀ تجدید حیات سپس نام این کشور خودخوانده را به «جمهوری دارالکوتی» تغییر دادند و اظهار داشتند که مسلمانان نمیتوانند بیش از این با مسیحیان زندگی کنند. موضعگیریهای این جبهه باعث شد بین آن و بعضی دیگر از متحدان سابقش تقابل ایجاد شود و دو طرف تا مرز درگیری پیش بروند.
در مجموع مشخص است که حاکمان جمهوری آفریقای مرکزی با سیاست تبعیض و استبداد هم به کشورشان خسارات جدی وارد کردهاند و هم مردم را در قعر چنددستگی و تفرقه انداختهاند. اگر تبعیضها و استبداد حاکمان جنوبی نمیبود، مسلمانان شمال ناچار به تشکیل گروههای مسلح و استفاده از خشونت برای قدرت گرفتن نمیشدند. اگر مسیحیان به حقوق هموطنان مسلمان خود احترام میگذاشتند، مجبور نبودند بعدها جبهۀ نظامی علیه مسلمانان تشکیل بدهند و دست به دامن نیروهای خارجی بشوند. ناگفته پیداست ائتلاف سیاسی و نظامی مسلمانان نیز با اتهاماتی پیرامون نقض حقوق بشر روبهرو بوده و نتوانسته در مدت کوتاه حکومت حمایت داخلی و خارجی جلب کند. هماکنون مسلمانان هرچند مناطقی را در اختیار دارند، اما اختلاف بر سر استقلال یا عدم استقلال از آفریقای مرکزی آنها را در مقابل هم قرار داده است. با توجه به عدم حمایت منطقهای و بینالمللی از «جمهوری دارالکوتی»، رهبران جبهۀ تجدید حیات چارهای جز تجدید نظر در مواضع خود ندارند تا بتوانند با قدرت بیشتری در سپهر سیاسی جمهوری آفریقای مرکزی به ایفای نقش بپردازند.
نوشتۀ عبدالحکیم شهبخش/ شمارۀ ۷۱-۷۲ مجله