مجموعهای از بازرگانان مسلمان ساکن ژاپن با ارسال دعوتنامههای مکرر بنده را برای برگزاری نشستهای مشورتی دربارۀ مسائل تجاری و معاملات شرعی و امور دینی و اصلاحی به ژاپن فرامیخواندند. دریافت مکرر این دعوتنامهها سبب شد به دعوت آنان لبیک بگویم و رهسپار ژاپن شوم و مدت ۱۰ روز در آنجا برنامهها و دید و باردیدهایی را دنبال کنم.
برنامۀ سفر را در ایام امتحانات نوبت دوم دارالعلوم کراچی تنظیم کردم و شب یکم جمادیالاولی ۱۴۲۹هـ./ هفتم می ۲۰۰۸م. با هواپیمای شرکت ایرویز به مقصد بانکوک و از آنجا پس از تعویض هواپیما به مقصد ژاپن پرواز کردم و فردای آن شب، ساعت ۴ عصر هواپیما در فرودگاه بینالملی ناریتای توکیو فرود آمد.
دوست گرامیام آقای آصف بههمراه مولانا سلمان تهانوی، مولانا انس، آقای عتیق و جمعی از دوستان برای استقبال به فرودگاه آمده بودند.
فرودگاه ناریتا ۶۰ کیلومتر تا مرکز شهر توکیو فاصله دارد. برنامۀ اقامت در شهر ابینا تدارک دیده شده بود و ما مسیر فرودگاه و محل اقامت را دوونیم ساعت راه کردیم. در مسیر وقت نماز مغرب فرارسید و ما در حال گذر از کنار شهر صنعتی یوکوهاما بودیم. در آنجا پلی به مسافت چند کیلومتر از روی دریا و شهر میگذرد؛ این پل از عجایب دیدنی بهشمار میآید. زیر این پل، پارکینگ و تفریحگاهیست؛ ما آنجا برای نماز مغرب توقف کردیم. در زیر این پل، پلهای دیگری ساختهاند و ماشینها روی آنها در جهتهای مختلف در حال حرکتند. برای لحظهای دیدن این منظره انسان را شگفتزده میکند.
هوا خنک و لطیف بود و وزش نسیم برای مدتی جسم و روانمان را نشاط بخشید. شامگاه به اقامتگاهمان رسیدم. این اقامتگاه، آسایشگاهی بود که در طبقۀ سوم ساختمانی در نطقۀ زیبای شهر ابینا قرار داشت. میزبان آقای حامدعزیز در اینجا شرکت تجاری خریدوفروش خودرو تأسیس کرده و در طبقۀ سوم این ساختمان تجاری، این آسایشگاه را با تمام امکانات رفاهی ساخته است. ایشان در کنار این ساختمان، مسجدی در سه طبق ساخته که بهنام «مسجد مدینۀ ابینا» معروف است. در کنار مسجد پارکینگی برای ماشینها اجاره کردهاند. در ژاپن هزینۀ ساختوساز بسیار زیاد است؛ برای ساختن این مسجد سهطبقه که تقریباً دویست متر زیربنا دارد، هفتصدمیلیون روپیه هزینه شده است. نماز عشاء را در این مسجد خواندیم و پس از آن دقایقی برای حاضران سخنرانی کردم.
روز بعد جمعه بود و سخنرانی نمازجمعه را به بنده محول کرده بودند. مسلمانان برای ادای نمازجمعه به اینجا آمده بودند و هر سه طبق مسجد پر از نمازگزار بود. بنده در این مراسم به زبان اردو سخنرانی کردم و همزمان به زبان ژاپنی و انگلیسی ترجمه میشد. بعد از نمازجمعه با مسلمانانی که از جاهای دور آمده بودند، ملاقات کردم و دربارۀ وضعیت زندگی و مسائل دینی مسلمانان ژاپن باهم گفتوگو کردیم.
بعد از مغرب برخی از مدیران مراکز تجاری و فعالان دینی برای ملاقات تشریف آوردند؛ ازجمله مولانا سلیمالرحمن، مدیر اجرایی مرکز اسلامی توکیو که دانشآموختۀ دارالعلوم ندوۀ العلماست و سالهاست در این مرکز اسلامی فعالیت میکند، و نیز مولانا سلمان تهانوی فرزند دوست عزیزمان، مولانا قاری احمدمیان تهانوی که در شهر ابینا امر مهم تعلیم و تدریس و پاسخدهی به مسائل دینی مسلمانان را بهعهده دارد، و نیز آقای ابراهیم اوکوبو تازهمسلمان ژاپنی که در عرصۀ دعوت دینی بسیار پرتلاش و فعال است و همه مسلمانان به ایشان احترام خاصی قائلاند، که در این نشست حضور داشتند. آقای ابراهیم اوکوبو کتاب «فضائل اعمال» را به ژاپنی ترجمه کرده است و در حال حاضر کتاب «فضائل صدقات» [اثر شیخالحدیث مولانا محمّدزکریا کاندهوی] را ترجمه میکند. ایشان ضمن بررسی مشکلات مسلمانان ژاپن، گفت که در کشور ژاپن تعداد علمای دانشآموخته از مراکز علمی معتبر بسیار کم است و آن اندک علمایی هم که هستند باهم ارتباطی ندارد. بههمینخاطر برخی مواقع مسلمانان در تشخیص مسائل حلال و حرام با مشکل مواجه میشوند. ایشان پیشنهاد کرد که انجمنی از علما و فعالان اجتماعی ژاپن تشکیل شود که با هماندیشی برنامههای دینی مسلمانان را ساماندهی کنند و با علمای پاکستان در ارتباط باشند و با مشورۀ آنان برای مسائل و پیشآمدهای جدید راهحل بیابند. مولانا سلیمالرحمن و مولانا سلمان تهانوی از این پیشنهاد استقبال کردند، و در آن مدتی که من آنجا بودم، برای تشکیل این انجمن اقدامات اولیه انجام گرفت.
بعد از نماز عشاء برنامۀ سخنرانی برای عموم مردم تدارک دیده شده بود. مردم از جاهای دور برای شرکت در این جلسۀ اصلاحی آمده بودند. چون بیشتر مردم ژاپن تاجر هستند، سورۀ تکاثر را محور سخنرانیام قرار دادم و از آسیبها و فتنههای پول و سرمایه در پرتو این آیه با تفصیل سخن گفتم. و در آخر تأکید کردم که برای تربیت دینی فرزندان خود برنامهریزی کنند و برای این مهم وقت بگذارند که بهترین راه عملی آن همراهی کردن با جماعتهای تبلیغیست و نیز توصیه کردم که هر شب قبل از خواب همۀ اعضای خانواده دور هم جمع شوند و یک کتاب دینی مذاکره کنند، بههمینمنظور سه کتاب ارزشمند و بسیار مفید: «فضایل اعمال» [اثر شیخالحدیث مولانا محمّدزکریا کاندهلوی]، «حیاتالمسلمین» [اثر حکیمالأمت مولانا اشرفعلی تهانوی] و «اسوۀ رسول اکرم» [اثر دکتر عبدالحی عارفی] را پیشنهاد کردم.
صبح روز بعد میزبان اصلی این سفر آقای حامدعزیز، جلسۀ چند ساعتهای برای مسائل مربوط به شرکت تجاریاش کوئینتکس(Quintex) اختصاص داده بود؛ این شرکت تجاری در سطح گستردهای به کشورهای مختلفی خودرو صادر میکند. آقای حامدعزیز تاجر متدین پاکستانی است و میکوشد معاملات تجاریاش طبق احکام اسلامی انجام گیرد و ذرهای شبۀ حرام در آنها راه نیابد. ایشان با حضور کارمندان و کارکنان این شرکت این جلسه را برگزار کرده بود. ایشان با تفصیل دربارۀ معاملات تجاریاش توضیح داد و سؤالات پیچیدهای مربوط به احکام تجارت مطرح کرد و بنده نیز احکام اسلامی تجارت را با تفصیل توضیح دادم و احکام زکات را بیان کردم و به سؤالات آنها پاسخ گفتم. در پایان، همه مسائل و احکام طرحشده در جلسه بهصورت رسمی ثبت و مصوّب شد و در دستور کار شرکت قرار گرفت؛ این جلسه تا ظهر طول کشید.
در کشورهای غیراسلامی که مسلمانان در آنها اقلیت هستند، تعلیم و تربیت دینی فرزندان بسیار مهم است، و من همواره تأکید میکنم که مسلمانان باید برای حفظ باورهای دینی فرزندان خود مراکز آموزشی اسلامی تأسیس کنند. در غیر اینصورت فرزندان مسلمانان در مراکز آموزشی عمومی پرورش مییابند و از تعالیم و عقاید دینی خود محروم میشوند. من در ژاپن در هر جلسهای مسلمانان را به این امر تأکید و توصیه کردم.
در کنار مسجد ابینا مکتبخانهای دایر است که روزانه در حدود ۷۰ دانشآموز در آن قرآن و احکام دینی فرامیگیرند و در حال حاضر متولیان این مکتب قصد دارند آن را به مدرسۀ شبانهروزی تبدیل کنند.
بعدازظهر یکشنبه با دانشآموزان این مکتبخانه و اولیای آنان جلسهای برگزار شد. در این جلسه دانشآموزان برخی سورهها و دعاهای مسنون را خواندند؛ بسیار سبب مسرت شد که امر مهم تعلیم دینی در اینجا آغاز شده است. بنده به اولیای دانشآموزان گفتم که تعلیم و تربیت دینی فرزندان بر والدین فرض است، لذا برای ادای این فریضه در خانهها برای فرزندان خود وقت بگذارید و به آنها احکام و آداب اسلامی تعلیم دهید.
بعد از عصر آن روز مولانا سلیمالرحمن در مرکز اسلامی توکیو جلسهای با مسئولان انجمنها تدارک دیده بود که در آن فعالان دینی ـ اجتماعی از توکیو و حومه گردهم آمده بودند؛ در این جلسه با هم ملاقات کردیم و در مورد برخی مسائل گفتوگو کردیم.
ورود اسلام به ژاپن
تاریخ اسلام در ژاپن قدمت چندانی ندارد. در دورههای صدر و میانی تاریخ اسلام، هیچگونه ذکری از وجود مسلمانی در این کشور و یا رسیدن دعوت اسلامی به این سرزمین به میان نیامده است. در تاریخ به دست آمده، شاید پیش از همه و برای اولینبار سلطان عبدالحمید، خلیفۀ امپراتوری عثمانی، در سال ۱۸۹۰م هیئتی را بهمنظور ایجاد روابط دوستانه با ژاپن با کشتی «ارطغرل» به این کشور اعزام کرد. بهظاهر هدف سلطان عبدالحمید بررسی اوضاع ژاپن به منظور ترویج دعوت اسلامی بوده است. این کاروان دوستی اثرات مثبتی در ژاپن بر جای گذاشت و در حقیقت بذر پذیرش اسلام را در این سرزمین کاشت. اما متأسفانه این کاروان دوستی در راه بازگشت به ترکیه در طوفان گرفتار و کشتیشان غرق شد. از ۶۰۹ سرنشین این کشتی فقط ۶۹ نفر نجات یافتند و بقیه شهید شدند. این حادثه در آبهای نزدیک به سواحل شهر کوشیموتو در تاریکی شب اتفاق افتاد. ژاپنیهای ساکن آن شهر با تمام توان به کمک آنها شتافتند، و «میجی» امپراتور وقت ژاپن دستور داد آسیبدیدگان را مداوا کنند و به همراه بقیۀ نجاتیافتگان به ترکیه بازگردانند، و برای یابود شهدای این حادثه «یادمان ارطغرل» را ساخت که هر سال در سالروز حادثه برای آنان مراسم یادبود در ژاپن برگزار میشود.
مردم ژاپن از حادثۀ غرق شدن کشتی ارطغرل و شهادت سرنشینانش، بسیار متأثر و متألم شدند؛ توراجیرویاما، روزنامهنگار ۲۴ ساله ژاپنی از این حادثه بسیار متأثر و متألم شد و بهمنظور جمعآوری کمکهای مردمی برای ۵۴۰ خانوادۀ این شهداء، به اکثر شهرهای ژاپن سفر کرد و مبلغ هنگفتی جمع کرد و از وزیر امورخارجه کشورش خواست کمکها را به ترکیه بفرستد. وزیر امورخارجه ژاپن به پاس قدردانی از تلاشهای وی، خود او را با کمکها به ترکیه فرستاد. توراجیرویاما با وزیر امورخارجه امپراتوری عثمانی در استانبول دیدار کرد و در مراسمی باشکوه کمکهای جمعآوری شده را به وزیر دریانوردی امپراتوری عثمانی تقدیم کرد تا در میان خانوادههای شهدای کشتی ارطغرل تقسیم شود.
در این هنگام سلطان عبدالحمید توراجیرویاما را به حضور فراخواند و به او پیشنهاد کرد به مدت دو سال در ترکیه بماند و به افسران ارتش عثمانی زبان ژاپنی آموزش دهد. توراجیرویاما پیشنهاد سلطان را پذیرفت و ضمن آموزش زبان ژاپنی به افسران، خود نیز زبان ترکی را فراگرفت و به تحقیق در مورد دین اسلام پرداخت و مدتی بعد به دین اسلام مشرف شد و واژه شینگتسو(shingetsu) را که در زبان ژاپنی به معنی «هلال» است، به اول نام خود افزود. بعضی از تحقیقات بیانگر آن است که توراجیرویاما نام اسلامی خود را «عبدالخلیل» گذاشته است؛ چون در نامههایی که از ترکیه به خانوادهاش میفرستاد، این اسم را در پایان نامهها مینوشت. گرچه موضوع تاریخ اسلام در ژاپن نیاز به پژوهشهای گستردهای دارد، اما طبق تحقیقات به عمل آمده «توراجیرویاما» اولین مسلمان ژاپنی است؛ وی در سال ۱۹۵۷م در سن ۹۱ سالگی درگذشت.
میگویند پس از این اتفاق، یک ژاپنی دیگر به نام «کوتارو یامائوکا» نیز در سال ۱۹۰۹م مسلمان شد و اسم خود را «عمر یامائوکا» گذاشت، وی فریضۀ حج را نیز بهجای آورد. در همین تاریخ شخص دیگری به نام «بمپاچیرو اریگا» به بمبئی رفت و از مسمانان متأثر شد و دین اسلام را پذیرفت و نام خود را «احمد اریگا» گذاشت. این دو نفر در کشور ژاپن به تبلیغ دین اسلام پرداختند، پس از آن، عدهای دیگر از مردم ژاپن به دین اسلام مشرف شدند.
با انقلاب کمونیستی در ترکستان و بر اثر ظلم و جنایت روسها، بسیاری از مسلمانان کشورهای ازبکستان، تاجیکستان، قزاقستان و قرقیزستان به کشورهای مختلف دنیا هجرت کردند. تعدادی از آنان به کشور ژاپن پناهنده شدند. با ورود مسلمانان به ژاپن، فعالیتهای اجتماعی مسلمانان ژاپن آغاز شد و با تلاش آنها تعداد بسیاری از مردم ژاپن مشرف به اسلام شدند. در این دوران تعدادی از مسلمانان کشورهای هند، چین و ممالک جنوب آسیا نیز به ژاپن آمدند و در این کشور مقیم شدند. مسلمانان اولین مسجد ژاپن را در سال ۱۹۳۵م در شهر کوبه بنا کردند، سپس مسلمانان در سال ۱۹۳۸م. با همکاری و تعاون مالی برخی از معتمدین غیر مسلمان ژاپنی، مسجد دیگری در شهر توکیو ساختند. در همین سال در شهر ناگویا و در سال ۱۹۷۷ در شهر اوزاکا مساجد دیگری نیز بنا شد.
با آغاز جنگ جهانی دوم سران کشور ژاپن به گسترش روابط خود با کشورهای اسلامی پرداختند. با پایان جنگ، ژاپن برای تأمین مواد اولیۀ مراکز صنعتی خود و آغاز جهش در عرصۀ تکنولوژی، نیاز مبرم به نفت کشورهای اسلامی داشت که این امر موجب برقراری بیش از پیش روابط دوستانه با این کشورها شد. این تحولات باعث شد تا رفت و آمد مسلمانان و مردم ژاپن به کشورهای یکدیگر بیشتر شود که این روند موجب تسریع انتشار اسلام در ژاپن گشت. مسلمانان ژاپنی، انجمنها و مؤسسات اسلامی تشکیل دادند و قرآن کریم به زبان ژاپنی ترجمه شد و تعدادی از کتابهای اسلامی به زبان ژاپنی نگاشته شد. در سال ۱۹۶۶ «مرکز بین المللی اسلامی» تأسیس شد که در سال ۱۹۷۴ در «مرکز اسلامی ژاپن» ادغام شد۱.
مرکز اسلامی ژاپن تحت نظارت یک هیئت رئیسه فعالیت میکند که اعضای آن را مسلمانانی از کشورهای عربی، پاکستان، ترکیه و ژاپن تشکیل میدهند. بیشتر نیازهای مالی آن را کشور عربستان، اتحادیۀ جهان اسلام (رابطۀ العالم الاسلامی)، امارات متحده عربی، قطر و سازمان کنفرانس اسلامی تأمین میکند. مرکز اسلامی تاکنون چندین عنوان کتاب به همراه ترجمۀ قرآن کریم به زبان ژاپنی چاپ و منتشر کرده است.
این مرکز، هر ساله برنامۀ اعزام زائرین بیتاللهالحرام را نیز بر عهده دارد. گاهی مسئولان مرکز برنامۀ سخنرانی و جلسۀ عمومی برای مردم ژاپن برگزار میکنند و در آن تعلیمات اساسی اسلام را آموزش میدهند.
علاوهبر فعالیتهای مرکز اسلامی، نهضت جماعت تبلیغ نیز از سال ۱۹۵۶م. فعالیتهای دینی و اصلاحی خود را در ژاپن آغاز کرده است که به لطف الهی در این راستا بسیار موفق بوده است. آنها در سایتاما (Saitama) که در حوالی شهر توکیو قرار دارد، ساختمانی خریده و مسجدی ساختهاند که فعالیتهای جماعت تبلیغ را در آن سامان میدهند و همواره فعالیتهای آن گستردهتر میشود.
در سال ۱۹۶۱م. دانشجویان کشورهای عربی، پاکستان، اندونزی، ترکیه و غیره که در دانشگاههای ژاپن درس میخواندند، «جمعیت مسلمانان ژاپن» را تأسیس کردند.
شاهفیصل، پادشاه عربستان در سال ۱۹۷۴م. هیئتی را به ژاپن فرستاد، آنها برای این مرکز اسلامی ساختمانی اجاره کردند. سپس شاه خالد، قطعه زمینی برای این مرکز اسلامی خریداری کرد و شاهزاده احمدبن عبدالعزیز در آن زمین ساختمان ششطبقهای ساخت و در سال ۱۹۸۲م. این ساختمان بهعنوان مکان جدید مرکز اسلامی افتتاح شد۲.
دکتر صالح سامرائی ریاست این مرکز اسلامی را بهعهده دارد، در این ایام ایشان به سفر رفته بود. مولانا سلیمالرحمن که امور اجرایی و فعالیتهای دعوی این مرکز اسلامی را بهعهده دارد، جلسهای در این مرکز اسلامی برگزار کرده بود. فعالان دینی، اجتماعی، رؤسای انجمنها و تشکلها، ائمۀ مساجد، نمایندگان انجمنهای دانشجویی، بعضی از مسئولان مراکز آموزشی و بازرگانان از توکیو، یوکوهاما و حومه با علاقه و شوق در این جلسه حضور یافته بودند؛ تا نماز مغرب با آنها ملاقات و توصیهها و پیشنهادهایی نیز مطرح کردم که امر تعلیم و تربیت دانشآموزان سرفهرست آنها بود.
نماز مغرب را در مسجد توکیو واقع در نزدیکی مرکز اسلامی خواندیم. این مسجد در سال ۱۹۳۸م. بنا شده است. در جنگ جهانی دوم ساختمانهای اطراف ویران شدند و این مسجد سالم و پابرجا ماند. اما بعدها براثر زلزلهها و سیلابها دیوارهای آن فرسوده شد و فروریخت. ۱۱ سال پیش [۱۹۹۷م.] زمانی که به توکیو آمدم، مسجد متروکه بود و به فکر بازسازی آن بودند. اما الان ماشآءالله آن را با معماری باشکوهی ساختهاند و با سرپرستی کشور ترکیه فعالیتهای دینی در آن انجام میگیرد. بعد از نماز مغرب، جمعی از مسلمانان در سالن زیرزمین مسجد برای جلسۀ سخنرانی گردهم آمده بودند. در این جسله علاوهبر مسلمانان پاکستانی، مسلمانان عربستانی، مصری، ترکیهای، اندونزی، سریلانکایی و مالزیایی نیز حضور داشتند. با درخواست آنها به مدت یکونیم ساعت به زبان انگلیسی سخنرانی کردم. بعد از نماز عشاء از همه پذیرایی شد. هنگام صرف شام نیز ملاقاتها و گفتوگوها ادامه داشت. سپس به اقامتگاهمان رفتیم.
کوهستان فوجی
روز بعد میزبانها برنامۀ سیاحتی ـ تفریحی در کوهستان فوجی تنظیم کرده بودند. فوجی بلندترین کوه ژاپن است و مناظر دیدنی آن در دنیا مشهور است و بهعنوان نماد ژاپن شناخته میشود. این کوه در ساحل اقیانوس آرام با ۳۷۷۶ متر ارتفاع قرار دارد. قلۀ مخروطی شکل آن در بیشتر سال پوشیده از برف است و نیمۀ پایینی آن سرسبز است و ترکیب دو رنگ سفید و سبز در این کوه منظرۀ آن را بسیار زیبا کرده است. وجود ۵ دریاچه کوچک در دامنۀ این کوه بر زیبایی آن افزوده است. به کوه در زبان ژاپنی «یاما» میگویند و بههمینخاطر اسم این کوه «فوجییاما» است. در زبان باستانی ژاپن (Ainu) فوجی بهمعنای «زندگی جاویدان» آمده است، غالباً به همین دلیل مردم ژاپن این کوه را مقدس میدانند و بر فراز قلۀ آن عبادتگاهی نیز ساختهاند. مردمان مذهبی ژاپن در فصل گرما پای پیاده بر فراز این کوه میروند و این عمل را عبادت میدانند.
در این برنامۀ سیاحتی ـ تفریحی آقای آصف، آقای طارق و مولانا سلمان تهانوی از همراهان بودند. از اقامتگاه به سمت کوه فوجی حرکت کردیم و از میان مناظر زیبا و دلربا و چشمنواز گذشتیم. قلۀ مخروطیشکل سفیدپوش کوه فوجی از دور خودنمایی میکرد. در نزدیکی کوه خیابانهای متعددی بود که به مکانهای دیدنی و تفریحی منتهی میشد. ما وارد خیابانی شدیم که تا نزدیکی قلۀ کوه بالا میرفت. در مسیر صعود بر فراز کوه شش سکو قرار دارد که از هر سکو چشمانداز جدیدی از کوه و مناظر آن قابل رؤیت میشد. ما این سکوها را یکی پس از دیگری رد کردیم و به سکوی ششم رسیدیم و آنجا انتهای خیابان بود و قلۀ کوه بهقدری نزدیک بود که مردم پای پیاده بر آن بالا میرفتند. قلۀ سفیدپوش و درۀ سرسبز منظرۀ زیبایی از آفرینش را به نمایش گذاشته بود. دمای هوا آنجا نزدیک به انجماد بود. ابرهای متحرک ما را لمس میکردند و رد میشدند. دقایقی از هوای آنجا بهرهمند شدیم و همانجا اذان گفتیم و نماز ظهر را خواندیم.
بنده بسیاری از مناطق کوهستانی دنیا را دیدهام و خود کشور ما [پاکستان] مناطق کوهستانی زیادی دارد و علاوهبر آن مناطق کوهستانی هند، سریلانکا، اندونزی، سوئیس، نروژ، استرالیا، نیوزلند و بسیاری از دیگر کشورها را دیدهام و هر کدام منظرۀ زیبا و جاذبۀ گردشگری خاص خودش را دارد؛ در میان این کوههستانها هزاران میل فاصله است، در میان آنها دریاهای بزرگ قرار دارد و آب وهوای آنها متفاوت است، شیوۀ زندگی و فرهنگ مردمان آنها متفاوت است، شکل ساختاری این مناظر متفاوت است. اما با وجود جاذبههای خاص هر کوهستانی، یک وجه اشتراک میان آنها احساس میشود و آن این است که همه یکصدا فریاد میزنند که همۀ اینها ساختۀ دستِ یک قدرت هستند، خالق همه یکی است، در پشت آفرینش همه آنها یک ذات جلوهافروز است:
اس آئینهخانی مین سبهی عکس هین تیری
اس آئینهخانی مین تو یکتا هی رهیگا
در این آینهخانه (جهان) همه عکسها و جلوههایی از (قدرت) تو هستند، در این آینهخانه فقط تو یکتا میمانی.
هنگام بازگشت در سکوی سوم توقف کردیم. آقای طارق از خانه غذای پاکستانی آورده بود و آنها را در رستوران گرم کرد. در این هوای برفی وجود غذای حلال نعمت بزرگی بود، ما این غذای لذیذ را خوردیم و حرکت کردیم.
رشتهکوههای هاکونه تقریبا ۸۰ کیلومتر از اینجا فاصله دارد. ما به سمت کوه هاکونه حرکت کردیم و من برای دقایقی بر صندلی قیلوله کردم. مناظر این کوهستان بسیار زیبا و پرجاذبه بود؛ سمت راست کوه سربهفلک کشیده و سرسبز بود و سمت چپ دریاچهای با آب زلال بود و قایقهایی به شکل قو در آن شناور بودند. برای سیر در این کوهستان سوار تلهکابین شدیم. تلهکابین از میان کوهها، درختها و دریاچهها گذشت و به قلۀ کوه رسید. در آنجا دما زیر درجۀ انجماد بود و در آن هوای برفی همه چیز قندیل بسته بودند. اما قدرت خدا را آنجا دیدم که در این هوای سرد برفی از قلۀ کوه بخار متصاعد میشد. آنجا آتشفشانیست که از سال ۱۷۰۷م. بعد از آخرین فوران، تاکنون خاموش و غیرفعال است. در قلۀ این کوه چشمۀ آب گرم است و دمای حرارت آن بهقدری زیاد است که اگر تخممرغی در آن بیاندازند میجوشد و پوستۀ آن از شدت حرارت سیاه میشود. در میان مردم مشهور است که تخممرغ آبپز شده در این چشمه بسیار مقوی است و بلکه این خرافه هم مشهور است کسی که این تخممرغ را بخورد ده سال عمرش افزایش مییابد!
نماز عصر را در پایین کوه خواندیم و به سمت اقامتگاهمان حرکت کردیم.
در شهر تویاما
روز بعد سهشنبه سفر به شهر تویاما را در برنامه داشتیم؛ آقای آصف و آقای عتیق در این سفر از همراهان بودند. قبل از ظهر جلسۀ کوتاهی با کارکنان شرکت کوینتکس برگزار کردیم و ظهر از فرودگاه هاندای توکیو به سمت تومایا پرواز کردیم و پس از یک ساعت پرواز در تویاما فرود آمدیم.
تویاما شهر صنعتی و زراعی و مرکز استان تویاما است که در دامنۀ کوهها و در ساحل دریای ژاپن واقع شده است. تویاما بهمعنای «دهکوه» است. استان تویاما با ۱۶۴۲ میل مساحت منطقۀ کوهستانی دارای رودخانهها و دریاچههای بسیار است. بههمینخاطر در اینجا برنج به وفور یافت میشود و نیروگاههای برق نیز بسیار است. علاوبرآن کارخانههای پارچهبافی و نیروگاههای انرژی هستهای نیز آن وجود دارد و بندر تجاری آن از اهمیت خاصی برخوردار است.
این شهر از این لحاظ برای ما اهمیت دارد که در آن بیش از دویست نفر مسلمان زندگی میکنند و بیشتر آنها پاکستانی هستند، و تکوتک در میان آنها غیرپاکستانی نیز یافت میشود. و همه اینها نزدیک به هم در محدودۀ دو سه کیلومتری سکونت دارند و همه آنها تاجر هستند و از ژاپن خودرو میخرند و به خارج صادر میکنند. این تجار از بندر تویاما خودروها را به روسیه صادر میکنند و از آنجا به اروپا صادر میشوند.
آنها وسط شهر مسجدی ساختهاند و مغرب آن روز برای سخنرانی در آن دعوت شده بودم. میزبانان این جلسه آقای امتیاز، آقای حماد، آقای رضوان و آقای ایاز بودند.
بنده در سخنانم اظهار خرسندی کردم که در اینجا امتیاز صادرات خودرو در اختیار برادران مسلمان پاکستانی ما است و به فضل و کرم الله تجارت آنها روزبهروز رونق بیشتری مییابد و آنها از این بابت خوشحالاند و این خوشحالی نعمت بزرگیست که باید شکرش را بهجای آورد. شکر این نعمت این است که مشغلههای تجاری مانع عمل به احکام دین الله نشود. خداوند در قرآن تاجران را اینگونه توصیف کرده است: رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَۀ وَلَا بَیعٌ عَنْ ذِکْرِ اللهِ وَإِقَامِ الصَّلَاۀ وَإِیتَاءِ الزَّکَاۀ؛ مردانى که باز ندارد ایشان را سوداگرى و نه خرید و فروخت از یاد کردن خدا و برپاداشتن نماز و دادن زکات. (نور:/۳۷)
هر اندازه تجارت بیشتر رونق یابد عموماً انسان بیشتر به آن توجه میکند و میپندارد که داشتن پول و سرمایۀ زیاد معیار پیشرفت و ترقی در دنیاست، درحالیکه هدف اصلی از تلاش برای کسبوکار، فراهم آوردن رفاه و آسایش است، گاهی بر اثر اشتغال بیش از حد، این هدف اصلی فراموش میشود. اگر انسان حدود خداوند را رعایت کند و اشتغال به کار و معامله او را از انجام فرایض و واجبات باز ندارد، در حقیقت این کسبوکار سبب سکون و اطمینان قلب و آسایش و رفاه انسان میشود.
به آنها توصیه کردم که به تعلیم و تربیت دینی خانوادههای خود توجه ویژه کنند و برای این مهم وقت بگذارند و نیز آنگونهکه شایسته است به تعلیم و تربیت دینی فرزندان خود اهمیت بدهند و برای آنها مراکز آموزش دینی تأسیس کنند.
بازدید از موزۀ صلح هیروشیما
روز پنجشنبه ساعت ۷ صبح از فرودگاه هاندا به مقصد هیروشیما پرواز کردیم و پس از یکساعتوربع در هیروشیما فرود آمدیم. فرودگاه از شهر دور است و با اتوبوس از فرودگاه تا شهر نیم ساعت راه کردیم. این همان شهری است که امریکا برای اولینبار در تاریخ، بر آن بمب اتم ریخت و فاجعۀ انسانی بهبار آورد. ۷۰ سال از آن فاجعه میگذرد و امروز این شهر بازسازی شده و پیشرفت کرده است، اما دو اثر و یادگار از آن حادثۀ تلخ برجای مانده است. ما برای دیدن از آنها خودرویی کرایه کردیم. راننده میگفت: بر اثر تشعشعات مخرب رادیواکتیو هنوز بازماندگان آسیبدیدۀ این حادثه با افزایش نقایص ژنتیکی در کودکان تولد یافته مواجهاند. خودرو ما جلوی ساختمان ویران شدهای توقف کرد، این ساختمان، تالار ترویج صنعتی استانی هیروشیما بوده است. دولت ژاپن در طرح توسعه و بازسازی شهر این ساختمان را بهعنوان یادگار فاجعۀ بمباران اتمی بازسازی نکرد و اکنون نیز همانگونه است و عقربههای ساعت آن که ۱۵/۸ صبح از کار افتاده، همچنان در همان زمان ایستاده است و زمان انفجار را نشان میدهد. در اطراف آن پارک تفریحی ساختهاند و داخل آن دو تابلوسنگ نصب است و در آنها نوشته شده که در تاریخ ۶ آگوست ۱۹۴۵م. برای اولینبار در تاریخ دنیا در ارتفاع ۳۰۰ متری روی پل، جلوی این ساختمان بمب اتم منفجر شد و ۲۰۰ هزار نفر کشته شدند. این تنها ساختمانیست که خرابههای آن باقی مانده و ما برای این هدف این ساختمان را نگهداشتهایم که آیندگان نمونهای از فاجعۀ بمب اتم را مشاهده کنند و از بهکار بردن آن باز آیند.
در آنجا موزهای بهنام «موزۀ صلح هیروشیما» برای حفاظت از آثار بجای مانده از فاجعۀ بمباران اتمی ساختهاند، با این هدف که مردم با دیدن ویرانههای بمب اتم به ایجاد صلح و امنیت در دنیا تشویق شوند.
در این موزه در دو نقشه نمای شهر را به تصویر کشیدهاند؛ یکی نمای شهر را قبل از بمباران اتمی نشان میدهد که شهر آباد و گستردهای است و تا فاصلۀ دور ساختمانها در آن مشاهده میشوند. و در نقشۀ دوم نمای شهر بعد از بمباران اتمی نمایش داده میشود که هر طرف ویرانهها به چشم میخورد؛ ساختمانها با زمین یکسان شدهاند و شهر تبدیل به بیابان شده است. و در تصاویر نماش داده میشود که تا فاصلۀ دوونیم کیلومتر انسانی زنده نمانده و آنهایی که در فاصلۀ دورتر زنده ماندهاند دودهای متصاعد همچون ابر بر آنها سایه افکنده است. عکس هواپیمای «بی ۲۹» که بمب اتم را افکنده در تصویر مشاهده میشود و نیز تصاویری از مردمی که اثرات مخرب تشعشعات رادیواکتیو به آنها آسیب رسانده دیده میشود، در آن تصاویر میبینیم که چگونه گوشت بدن آنها در حال ذوب شدن و افتادن است. خلاصه اینکه در این موزه نمونههای دلخراشی از فاجعۀ هولناک بمب اتم نمایش داده شده است.
سیتی هال هیروشیما تفصیلات این فاجعۀ اتمی را در قالب کتابی در سال ۱۹۷۱م در ۵ جلد، در ۴هزار صفحه به زبان ژاپنی با این عنوان «آرشیو فاجعۀ بمباران اتمی هیروشیما» چاپ کرده است؛ در این موزه گزیدهای از این کتاب فروخته میشود، ما آن را خریدیم. در آن آمده که شب ۵ آگوست ۱۹۴۵م هواپیماهای دشمن در چند مرحله هیروشیما را با بمبهای معمولی بمباران کردند. صبح اوضاع آرام اعلام شد و مردم برای کسبوکار از خانهها بیرون شدند که ناگهان رادیو اعلان کرد سه هواپیمای دشمن به سایجو رسیدهاند. همان لحظه بمب اتم بر سر آنان فروریخت و انفجاری مهیب و زلزلهای شدید و گرمای سوزان همه را در دم نابود کرد.
[بمب اتم توسط یک هواپیمای بمبافکن به نام انولا گی (Enola Gay) روی هیروشیما انداخته شد. بمب برای اینکه تأثیر تخریبی بیشتری داشته باشد، بهنحوی تنظیم شده بود که ۵۷۶ متر بالای سطح زمین منفجر شود. انرژی تولید شده توسط این بمب برابر بود با انرژی حاصل از ۱۵ کیلوتن تیانتی. فعل و انفعالات اتمی داخل این بمب باعث گرمایی حدود چندین میلیون درجۀ سانتیگراد شد. این گرمای عظیم هر چیزی را تا شعاع یکونیم کیلومتری مرکز اصابت بمب بهطور کلی ذوب کرد. مردمی که از دور دست انفجار را در آسمان هیروشیما مشاهده کردند میگفتند که خورشید دیگری را در آسمان دیدهاند.دو سوم ساختمانهای هیروشیما از جمله کارخانههای فولادسازی و صنعتی چون میتسوبیشی در اثر این بمباران نابود شدند. تنها چیزی که از شهر باقی ماند ساختمان تالار ترویج صنعتی استانی هیروشیما بود که انفجار، بالای گنبد این بنا رخ میدهد و به خاطر قرار گرفتن در کانون مرکزی انفجار، کاملاً ویران نشد.]
دودهای غلیظی مانند ابر بر فراز شهر سایه افکنده بود. شلعههای آتش از زمین مانند ستون بلند میشدند. مردم برای نجات خود را در رودخانه انداختند، اما بر اثر رانش زمین گرداب هولناکی در رودخانه شکل گرفته بود و همه آنها را بلعید و انبوهی از اجساد سطح آب را پوشانده بود. برخی اجساد در خیابانها افتاده بود و برخی از زنان حامله شکمهایشان ترکیده بود و نوزادهایشان مرده بیرون پرت شده بودند.
پانزده دقیقه بعد از انفجار بمب، تگرگهای سیاهی از آسمان به مدت چهارساعتوربع بارید و این تگرگها به سر هرکس بیشتر اصابت میکرد، موی سرش میریخت و کچل میشد. و کسانی که قطرههای باران وارد حلقشان میشد تا ششماه به بیماریهای گوارشی مبتلا میشدند. از ساعت یازده تا دو بعد از ظهر گردبادهای شدیدی وزید؛ سقفها را برداشت، برخی آدمها را به هوا بلند کرد و دور انداخت.
کسانی که در فاصلۀ دوونیم کیلومتری انفجار زنده مانده بودند، آنان یا زخمی شده بودند یا بر اثر تشعشات رادیواکتیو جسمشان سوخته بود و گوشتشان ذوب میشد و میریخت. بسیاری به تب شدید، اسهال و استفراغ مبتلا شدند و بیشترشان جان باختند. بیشتر بیمارستانها ویران شده بودند و پزشکان مرده بودند و امکانات لازم برای رسیدگی به زخمیها نبود و اکیپهای امداد موقتی نیز جوابگوی جمعیت انبوه آسیبدیدگان نبود.
سه روز بعد از بمبارن هیروشیما آمریکا بمب اتمی دیگری بر شهر ناکازاکی فروریخت. این شهر چون نسبتاً کوچک بود، خسارت کمتری نسبتبه هیروشیما به آن وارد شد و تعداد ۴۹ هزار نفر کشته و ۲۵ هزار نفر زخمی شدند و ۴۰٪ شهر ویران شد.
بنده قبلاً دربارۀ فاجعۀ انفجار بمب اتم میدانستم اما با دیدن صحنههای دلخراش در موزه، بیشتر به عمق فاجعه پی بردم. واقعیت این است که کشتن جمعیت کثیری از انسانها به این شکل هولناک و دلخراش، عملی کاملاً خلاف عقل و خرد و اخلاق و دین است. اقتضای انساندوستی این بود که بعد از فاجعۀ هیروشیما عاملان این جنایت برای برچیدن بساط بمب اتم از جهان اقدام میکردند؛ بمب اتمی که هزاران پیر و جوان و زن و مرد و کودک را به شکل ظالمانه کشت، فاجعهای که در تاریخ بشریت نظیر ندارد. اما جای افسوس و حیرت است که عاملان این جنایت بهجای اظهار پشیمانی و ندامت این اقدام را احسانی بر انسانیت میدانند؛ در دایرۀالمعارف بریتانیکا (چاپ ۱۹۵۰م) به نقل از چرچیل، سیاستمدار معروف (نخستوزیر وقت انگلیس) نوشته است: اولین بمبی که بر هیروشیما فروریخت در واقع جان یکمیلیون آمریکایی را نجات داد. چون اگر این بمب برسر آنها فرونمیریخت یکمیلیون آمریکایی در این جنگ کشته میشدند. ببینید اینها چگونه جنایات خود را توجیه میکنند!
سالهاست که آمریکا و غرب ادعا میکنند که از گسترش و تکثیر بمب اتم جلوگیری میکنند و با تحمیل معاهداتی الزامآور ملتهای ضعیف را از ساختن بمب اتم باز میدارند. اما این چه انصافیست که خودشان بمب اتم میسازند و در بهکار بردن آن اختیار تام دارند، و اگر دیگر ملتها بخواهند برای دفاع از خود بمب اتم بسازند آنها را تروریست قلمداد میکنند.
یقینا باید دنیا را از تبعات هولناک بمب اتم نجات داد، اما در گام نخست ابرقدرتهایی که بمب اتم دارند، باید علناً بمبهای اتم خود را نابود کنند، آنگاه میتوان ادعای آنها را باور کرد. تا زمانی که این اتفاق نیفتد نمیتوان از گسترش و تکثیر بمب اتم جلوگیری کرد. اگر در دنیا یک کشور بمب اتم دارد کشور مقابل هم حق دارد برای دفاع از خود بمب اتم بسازد. اگر ژاپن بمب اتم میداشت آمریکا جرئت نمیکرد بر آن بمب اتم بریزد. لذا اگر میخواهند دنیا را از تبعات هولناک بمب اتم برهانند باید آمریکا و دیگر ابرقدرتها بمبهای اتمی خود را نابود کنند، و اما با این عملکرد که قدرت اتمی خود را تقویت میکنند و دیگران را از داشتن آن باز میدارند، با این شیوه هرگز جهانی عاری از بم اتم را تجربه نخواهیم کرد.
در شهر کوبه
پس از بازدید از عبرتگاه هیروشیما با قطار سریعالسیر ژاپن (bullet train) که به قطار گلولهای مشهور است، به مقصد کوبه حرکت کردیم. میگویند این قطار، سریعترین قطار دنیاست حتی از قطار یورواستار اروپا هم سریعتر است؛ پس از یک ساعت به کوبه رسیدیم.
آقای حسن ضیاء برای استقبال ما به ایستگاه قطار آمده بود. کوبه برای مسلمانان بسیار قابل اهمیت است چون اولین مسجد در همین شهر بنا شده است. این مسجد را مسلمانانی که از دیگر کشورها آمده بودند، در سال ۱۹۳۵م ساختند. در میان آنها عده زیادی از مسلمانان هندوستان بودند و یکی از تاجران خیّر هندوستانی به نام حاجی فیروزالدین دو سوم هزینه ساخت مسجد را پرداخت کرد و بقیه با اعانات دیگر مسلمانان فراهم شد و این مسجد زیبا و باشکوه را ساختند.
در حال حاضر امام و خطیب مسجد شیخ محسن شاکر بیومی از فارغالتحصیلان الازهر است. ایشان با مهر و محبت از ما استقبال کرد، شاید بنده را از طریق تصانیف عربیام میشناخت. در بازدید از مسجد ما را همراهی کرد و گفت این مسجد از سال تأسیس (۱۹۳۵م) تاکنون بر همان بنای نخست استوار است؛ در بنا و دربهای آن هیچ نوع بازسازی و تغییری صورت نگرفته است. این از عجایب قدرت الهیست در این مدت طولانی که دوبار اطراف مسجد شهر بهطور کامل با خاک یکسان شده اما این مسجد سالم مانده است؛ یکبار در بمبارن جنگ جهانی دوم و بار دوم با زلزلۀ شدید، این شهر نابود شده است. در داخل مسجد تصویری این منظرۀ را نمایش میدهد که تمام ساختمانهای منطقه ویران شده و شهر تبدیل به یک میدان شده است و تنها مسجد در آن سالم و پابرجاست. در کنار مسجد، یک مرکز اسلامی ساختهاند که برنامههایی در بخش دعوت و تعلیمات دینی دارد.
در کنار این مسجد، یک مسلمان پاکستانی رستورانی دارد، ایشان ما را برای نهار دعوت کرد و از غذای حلال آن لذت بردیم.
شهر صنعتی یوکوهاما
نماز عصر را در مسجدجامع کوبه خواندیم و با قطار راهی یوکوهاما شدیم. قطار از کنار شهر اوساکا گذشت و مسافت ۶۰۰ کیلومتر را در دووونیم ساعت طی کرد و به یوکوهاما رسید. یوکوهاما در کنار توکیو قرار دارد و شهر مشهور تجاری و صنعتی است و دارای بندر بزرگ تجاری است.
مدتی قبل در این شهر مسجدی نبود، البته دو نمازخانۀ موقتی وجود داشت. اما الان مسجد باشکوهی ساختهاند. متولیان مسجد به من گفتند که چند سال قبل زمانی که برادر بزرگتان حضرت مولانا مفتی محمدرفیع حفظهالله به ژاپن تشریف آورده بود آن زمان اینجا مسجد نبود، اما ایشان در نمازخانۀ موقتی دعا کردند که خدا اسباب ساخت مسجد را اینجا فراهم کند. الحمدلله دعای ایشان قبول شد و الان این مسجد به پایۀ تکمیل رسیده است. آنها درخواست کردند در آن مسجد سخنرانی کنم؛ بنابراین برنامه را چنین تنظیم کردم که در مسیر بازگشت از کوبه برای نماز عشاء و سخنرانی در یوکوهاما توقف کنیم. جناب آقای سمیع و برخی دیگر از متولیان مسجد برای استقبال به ایستگاه آمده بودند. نماز عشاء را در این مسجد خواندیم و تقریبا یک ساعت سخنرانی کردم و این حدیث رسولالله را تشریح کردم: «إِذَا مَاتَ الإِنْسَانُ انْقَطَعَ عَنْهُ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلاَثَۀ إِلاَّ مِنْ صَدَقَۀ جَارِیۀ أَوْ عِلْمٍ ینْتَفَعُ بِهِ أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ یدْعُو لَهُ»؛ وقتی انسان میمیرد، عملش قطع میشود. بهجز سه چیز: صدقۀ جاری، علمی که دیگران از آن استفاده ببرند و یا فرزند نیکوکاری که برایش دعای خیر کند. و گفتم خداوند به شما توفیق داد که این مسجد را بسازید و صدقۀ جاری برای شما قرار بگیرد، و الان نیاز است که برای تعلیم و تربیت دینی فرزندان خود مراکز آموزشی تأسیس کنید تا نسل جدید در فضای اسلامی تربیت شوند. پدران و نیاکان ما نعمت ایمان را به ما هدیه کردند و الان وظیفۀ ماست که برای تقویت ایمان در قلوب فرزندانمان برنامهریزی و اهتمام کنیم. بعد از سخنرانی به ابینا برگشتیم.
روز بعد جمعه، آخرین روز اقامتم در ژاپن بود. دو روز قبل مرتب در حال سفر بودم و نیاز به استراحت داشتم، لذا روز جمعه بهجز سخنرانی نمازجمعه برنامۀ دیگری نداشتم و بقیه روز را در اقامتگاهم استراحت کردم و کار ترجمۀ قرآن را انجام دادم و بهفضل و کرم الله ترجمۀ سورۀ حشر را بههمراه حواشی توضیحی به پایان رساندم. میزبانمان آقای حامدعزیز برای شام ما را به خانهاش دعوت کرد. او مدت ۲۰ سال است که در ژاپن زندگی میکند و همسرش تازه مسلمان ژاپنیست؛ آنها غذاهای مخصوص ژاپنی تهیه کرده بودند.
مردم ژاپن ساده زندگی میکنند؛ روی تخت نمیخوابند و بهجای استفاده از میز ناهارخوری روی زمین غذا میخورند. ژاپنیها کارهای خود را خودشان انجام میدهند و این یک امر عادیست و سرمایهداران با وجود برخورداری از توان مالی مستخدم و خادم در خانه استخدام نمیکنند، بلکه همه کارهای خانهداری از قبیل نظافت و پختوپز را زنان انجام میدهند. زنان بچهدار، بچهشان را به پشتشان میبندند و کارهایشان را انجام میدهند.
بعد از فاجعۀ ۱۹۴۵م ژاپن با سرعت چشمگیری پلههای رشد و ترقی را در عرصههای صنعت و تکنولوژی و مدنی یکی پس از دیگری طی کرد و به اوج پیشرفت و ترقی رسید. عوامل این موفقیت ویژگیهاییست از قبیل سادهزیستی، سختکوشی، اهمیت دادن به وقت، پرهیز از هدر دادن سرمایه و وقت، حمیت و غیرت ملی که در این ملت مشاهده میشود. آنان تمام زندگی خود را براساس نیازهای ملی خود تنظیم کردهاند. زبان ژاپنی از زبانهای دشوار دنیاست و رسمالخط آنها بسیار پیچیده است. برای یک زبان ۳رسمالخط رایج است؛ رسمالخط قدیمی را «کهانجی» میگویند، در آن حروف تهجی نیست بلکه هر لفظ یک شکل خاصی دارد. برای یادگیری این زبان با این رسمالخط باید شکل هزارها الفاظ را جدا جدا یاد گرفت. دو رسمالخط دیگر بعدها بهوجود آمدهاند که یکی را «کهاتهگانا» و دومی را «هرگانا» میگویند. در این دو رسمالخط حروف تهجی وجود دارد، اما تعداد آنها بسیار زیاد است؛ زبان ژاپنی با هر سه رسمالخط رایج است. آنان با این رسمالخط پیچیده حروفچینی میکنند و کتابهای درسی تمام علوم با همین رسمالخط نگاشته شده و تدریس میشود.
وقتی وضعیت ژاپن را با کشور خود [پاکستان] مقایسه میکنم، جز حسرت و افسوس چیزی عایدم نمیشود. آن اوصافی را که قرآن و سنّت برای مسلمانان بیان کرده متأسفانه مسلمانان از آنها غافل شدند و غیرمسلمانان آن اوصاف را دریافتند و ازآن خود کردند و به پلههای ترقی دینوی صعود کردند و مسلمانان از سرمایۀ خود محروم و بیبهره ماندند: مسلم آیین هوا کافر تو ملی حور و قصور؛ کافر آیین مسلمان را ازان خود کرد و به پیشرفت و رفاه رسید.
این سفر ۱۷ می به پایان رسید و ساعت ۱۱ ظهر از فرودگاه نرینای توکیو سوار هواپیما شدم و پس از ۱۶ساعت به کراچی رسیدم.
- ابوبکر موری موتو؛ اسلام در ژاپن(Islam in Japan)؛ توکیو: مرکز اسلامی.
- دکتر صالح سامرائی؛ الاسلام فی الیابان، ص:۲٫
نوشتۀ علامه محمّدتقی عثمانی/ ترجمه محمّد ذاکریفر
چاپ شده در شمارۀ ۶۱-۶۲ فصلنامۀ ندای اسلام